در گورِ کافکا، با خشونت، تلخ میمیرم
من کوچهای بنبست وتاریکونفسگیرم
من خشمِپنهان، مُردهدر اعماقِاینتقویم
مثل مریضی در پیِ داروی در تحریم
***
من بینِ بهمنماه و نوروز، گیج از سرما
در زادروزِ این درخـتـان، آمدم اما…
با هردرختیبغضکردمسخت،درتاریخ…
با درد از زخمِ تبر، بر ریشهام… از بیخ
***
در گورِ کافکا، سخت از فریاد، لبریزم
من یک مترسک، خستهدر اعماقِ جالیزم
با ۲۰:۳۰ ، BBC و کیهان، گلاویزم
من فحشها برخندههایچِرتِشبخیزم
***
من شـاعـرِ فصلِ زمستانهای تکراری
من نامهای در گوشه دلگیرِ انباری
من کهنهسربازِ مُرَدَّد… مرگ یا تسلیم؟
من پانزدهِ اسفندِ غمگینم در این تقویم
بهمن انصاری
از کتاب کرگدنیسم