در برابر چشمانِ من از بین میروی رفیق، این عادلانه نیست…
بر رگهای من سکوتِ توست همچو تیغ، این عادلانه نیست…
صدای سازِ تو همچنان در گوشِ من میپیچد، برای دلخوشیِ من
در سراشیبیِ سقوط گوش میدهمت دقیق، این عادلانه نیست…
بیست و چند سالگی، زمانِ شکفتن است، نه رفتنت بانو
جهانی از سکوتت کَـر شد، دور کن مرگ را از تنت بانو
که بیماریِ رخنه کرده در جانت مهار شدنی نیست اما
شاید اینبار بهسر رسید زمستان، در دیماه و بهمنت بانو
بهمن انصاری
از کتاب کرگدنیسم