Official Telegram Channel of Bahman Ansari  برگه بهمن انصاری در اینستاگرام  برگه بهمن انصاری در توییتر  Official Bahman Ansari's Facebook  Official Youtube Bahman Ansari

ناقوس مرگ

دخترک پرسید: «عشق چیست؟»

پیرمرد پاسخ داد:

«عشق همان هیچ است! باری سخن راندن از هیچ، در نیمه‌شبِ بی‌حوصلگی، آسان نیست. چه این مهم، از آن‌دست سخنانِ روتین و روزمرّه‌ای نیست که هر کری از هر لالی می‌تواند بشنود. این سخنِ تکوین است. فلسفه پیدایش. همان آغازی که نطفه هیچ، در رَحِمِ نامادری‌اش بسته شد…

آن روزها زمین محل آسایش جانداران بود. گورخرِ عبدالله‌خان به دور از ترسِ کین و جفتک‌های خرِ عیسی و شترِ صالح، ول می‌چرخید و لااُبالی‌گری می‌کرد. روزگاری که خزنده و پرنده و چرنده و درنده سر در آخورِ خویش داشته و هستی را جای امنی می‌پنداشتند. آن زمانی که هنوز سایه دهشتناکِ آدمی به روی زمین نیافتاده و طبیعت، مکیدنِ مرگ را تجربه نکرده بود.

مَع‌ذالک مصیبت از زمانی آغاز گردید که آدمیزاد از طبیعت جدا گشته و تخم و تَرَکه خود را در هر گوشه‌ای پراکنده ساخت. سپس سوراخ دعا را گم کرد و در توهّمِ اشرف بودن در ‌میانِ مخلوقات، خودزنی را آغاز نمود. دیری نپایید که یک به یک موجوداتِ بی‌آزار، قربانی نَفْس او گردیدند و این دوپای موذی، بر آرامش و آسایشِ طبیعت، خدشه وارد آورد: درّنده را در جنگل درّید تا پوشاک تن را از پوستِ زبان‌بسته بَرسازد. چرنده را در بیشه سَربُرید تا شکم را از شهوتِ خوراک، پُرسازد. پرنده را در نخچیرگاه شکار کرد تا بساطِ مَلعَبه و سرگرمی را فراهم ساخته و در کنارِ نعره‌های اهریمنی، دَمی به شادی بُگذراند. وانگهی این موجودِ سِرتِق، تنها به کشتارِ جانوران قانع نبود. به‌زودی جنگل‌ها و بیشه‌ها را نابود و آپارتمان‌های نخراشیده و دود و دَم و صداهای گوش‌خراش را جایگزینِ آن دنیای آرامِ پیشین ساخت و یک ‌روز که چشم را گشود، متوجه شد که از آن زمین سبز، چیزی جز یک زباله‌دانِ ماشینی و سیاه باقی نمانده. حالا خر بیاور و باقالی را بار کن! علیهذا از بی‌عقلی و حرص و آزِ – به‌اصطلاح- این اشرف مخلوقات، جانوران و جانداران جان سپردند و خود نیز گرفتار در امراضِ روحی و جسمی و جنسی، جان‌کَندن را پذیرا گردید…

آری! در دنیای ماشینی و گستاخِ سایه‌ها، پای‌بندی به عشق، عملی انتزاعی است. جهانی وحشی که در آن دخترک‌های معصومی از جنس مهتاب، در لابلای استخوان‌های پسرک‌هایی از جنس خورشید، غوطه‌ورند. شاید جهنّمِ موعود همین‌جا باشد. با‌ این‌همه این مصیبتِ دردناک البته شاید جبرِ زمانه است. آدمیزادی که به‌عنوان بخشی از طبیعت به‌وجود آمده و مسکنش غار و مأمنش یار و کار و بارش شکار بود، اینک در آپارتمان‌های نخراشیده، پای بساطِ ابزار و ادواتِ کامپیوتری و مکانیکی، کالبد را از احساس تخلیه کرده و با مصنوعاتِ دست‌ساز، محشور گردیده است. این جدا افتادن از طبیعت و نزدیکی با ابزارهای الکترونیکِ هوشمند، خوی آدمی را ماشینی ساخته و او را از اصلِ خویش، منفصل کرده است. چنین است که روحِ آدمی صیقل یافته و روانش چونان ذغالِ روی منقل، مشغول جِلِز و وِلِز کردن است. اینک اما نه تنها آدمیزاد بخشی از طبیعت نیست، که نیرویی است مخرب بر علیه طبیعت. از زمینِ سبز، جز زباله‌دانی سیاه باقی نمانده و هر روز وِز‌وِزِ لب‌هایی که مجیزِ چشمانِ از‌ حدقه‌ درآمده را می‌گویند، در تَق‌ّو‌تَقِّ چرخ‌دنده‌های ماشین‌ها می‌پیچد و فردا را می‌خراشد.

دخترم! سخن راندن از هیچ، در نیمه‌شبِ بی‌حوصلگی، آسان نیست. آگاه شدن از این هیچِ مطلق؛ از این کوشش‌ِ عَبَث، بر هرکسی شدنی نیست. کوشش برای کشتار و مال‌اندوزی، با اتکا بر مال‌سوزی و تحقیرِ دیگری. افتادن به جان طبیعت با نیروی دشنه و گزلیک و در نهایتِ وقاحت، پاره‌پاره ‌کردنِ هم‌نوع و غیرهم‌نوع. لاجَرَم این همان چیزی است که این دوپای خون‌آشام همواره به دنبالش بود: ناامن ‌کردنِ زمین و خفه ‌کردنِ جسم در دود و پژمردنِ روح در طبیعتِ ماشینی. این همان خوشبختی و سعادتی است که اشرف مخلوقات برای به دست آوردنش قرن‌ها خودزنی کرد و با جدیَّت به پیش راند.»

دخترک با ناامیدی به چشمانِ بی‌تفاوت پیرمرد خیره بود. پیرمرد کش‌و‌قوسی بر اندامِ فرتوتش داده و به آهستگی گفت:

«دیرزمانی است که ناقوسِ مرگ بر زمینِ‌قدیم، طنین‌انداز شده است…»

 

بهمن انصاری
از کتاب سرزمین جذامی‌ها

کتاب سرزمین جذامی‌ها از بهمن انصاری

دانلود کتاب کتیبه‌های کوروشدانلود کتاب اساطیر ایرانیدانلود کتاب زرتشت و زرتشتیاندانلود کتاب شهریاران طبرستاندانلود کتاب انقلاب مشروطه
دانلود رمان مسلخ روحدانلود کرگدنیسمدانلود کتاب " سرزمین جذامی‌ها "دانلود کتاب آخرین یاغیدانلود کتاب چنین گفت حافظ


Home | SitemapRSS |

Google | Goodreads | LinkedIn | Crunchbase | ORCiD | WikiTree |

كليه حقوق مادی و معنوی، محفوظ است.

Copyright © 2020~Today  |  Design by Bahman Ansari & Book Cafe