بیایید آیندهی این دخترِ زیبای ۸ ساله را حدس بزنیم:
ظاهرا دختر شاداب و باهوشی است. احتمالا در سالهای آتی با نمرات عالی مدرسه را به پایان رسانده و سپس وارد دانشگاه میشود. ممکن است در رشتهی حقوق به تحصیل بپردازد. یا دانشجوی پزشکی شود. شاید هم فلسفه. یا اقتصاد. و یا اشرف علوم، تاریخ را برگزیند.
احتمالا پس از پایان دوران تحصیل، وارد حوزهی تخصصیِ شغلیِ خود شده و در ارتقای حق و حقوق انسانیت کوشا خواهد بود. میتواند در کنار وظایف شغلی، یک «فمنیست» ِفعال نیز باشد و در احیای حقوقِ انسانیِ واقعیِ زنان -که اخیرا در شرق و غرب تنها در آزادیهای جنسی خلاصه شده است- نیز فعالیتهای موثری داشته باشد. شاید حتی در کنار این فعالیتهای اجتماعی، برای بالندگیِ روحِ خود، به هنر نیز روی آورده و با دستانِ ظریفش تابلوهای نقاشیِ فوقالعادهای خلق کند که هر مخلوقی با دیدن آن، حیرتزده بر روحِ مقدس خالقِ هنر، سرِ تعظیم فرود بیاورد.
در این حین میتواند با مَردی از جنس خورشید آشنا شود. عاشق شود. با قلموی عشق، بر زندگی رنگ سرزندگی ریخته و ازدواجی موفق را تجربه کند. آیا سالها بعد جامعه او را به عنوان یک کارمندِ موفق، یک همسرِ عاشق و یک مادرِ مهربان، تحسین خواهد کرد؟
خیر. حدسمان اشتباه بود.
“نوار العولقی” -این دختر زیبا- هفتهی گذشته در زیر بمبارانهای هواپیماهای آمریکایی در یمن -که مشغول گستردن دموکراسی و حقوق بشر بودند!- با تمام رویاها و آرزوهایش جزغاله شد. همچون هزاران کودکِ دیگر. قربانیانِ جنگطلبیِ سیاستمدارانِ بیمار و کثافت.
کار از تاسف و چُسنالههای حالبههمزن، گذشته است. تنها باید بر سر و پیکرِ این «عدالتِ سیاستمآبانه» رید.