سیزدهبدر از مهمترین و زیباترین جشنهای ایرانیان باستان است که از پیچوخم تاریخ عبور کرده و خود را تا امروز رسانده است. در این مقاله به تاریخچه و پیشینه این جشن ایرانی در دوران باستان خواهیم پرداخت.
جشنهای پیش از نوروز
در ایران باستان، پایان سال و آغاز سال جدید، با سلسلهجشنهایی همراه بود. پنج روز پایان اسفند، (در سالهای پنجهٔ بهیزگ که مدل باستانی کبیسه بود، ده روز آخر سال) جشن فروردگان برگزار میشد. این جشن بهطورکلی به این صورت بود که همه مردم، خانه و کاشانه خود را تمیز میکردند و بالای پشتبام منزل، آتش میافروختند تا فروهرهای اموات و درگذشتگان، هنگامبازگشت به خانه برای بازدید نوروزی از اعضای خانواده، با دیدن شادی خویشان و پاکی منزل، شادمان بشوند. این سنت به صورت «خانهتکانی قبل از عید»، تا امروز باقی مانده است.
یکی دیگه از رسوم پایان سال که چهار یا پنج روز مانده به نوروز انجام میشد، جشن سوری بود که امروز با نام چهارشنبهسوری میشناسیم (برای آشنایی بیشتر با جشن سوری، اینجا را بخوانید).
سنت باستانی دیگری که در واپسین روزهای سال انجام میشد، رقصهای خواجهپیروز در خیابانها بود. خواجهپیروز فردی بود که پایان زمستان و آغاز بهار را بشارت میداد. اسطوره خواجهپیروز بعد از اسلام به صورت معرب و با نام حاجیفیروز مشهور شد (برای آشنایی بیشتر با اسطوره خواجهپیروز، اینجا را بخوانید).
یکی دیگر از سنتهای قدیمی در پیشواز نوروز، کاشتن سبزه بود. ابوریحان بیرونی توضیح داده است که از هزاران سال قبل، ایرانیان ۲۵ روز مانده به نوروز، در هفت ظرف مختلف، هفت سبزه از دانههای مختلف میکاشتند. اگر تا روز اول نوروز، این هفت سبزه به خوبی رشد میکرد و سبز میشد، آن را به فال نیک میگرفتند که سال جدید، سال رونق در کشاورزی خواهد بود.
نوروز
اما همه اینها، جشنها و آدابورسومی در پیشواز نوروز بود. جشن اصلی (نوروز) در روز یک فروردین آغاز میشد. در ایران باستان جشن نوروز، از روز یکم تا پنجم فروردین ادامه داشت. در این پنج روز، ایرانیان جامههای نو میپوشیدند و به دید و بازدید با دوستان و آشنایان و خویشاوندان میپرداختند. سنتی که تا امروز هم پابرجاست.
سپس در روز ششم فروردین، جشن «نوروز بزرگ» برگزار میشد. در روز ششم فروردین که مصادف بود با زادروز زرتشت، دید و بازدیدها متوقف میشد و مردم هر شهر به سمت کاخ شاه یا فرمانروای شهر یا میادین مخصوص جشنها حرکت میکردند و به صورت عمومی و در کنار یکدیگر، به جشن و رقص و پایکوبی میپرداختند. درواقع روز ششم فروردین، آخرین روز نوروز بود. اما افرادی که دایره فامیلی گستردهای داشتند و فرصت نمیکردند در پنج روز اول بهار به همه اقوام سر بزنند، از روز هفتم تا دوازدهم فروردین نیز کمابیش و به صورت پراکنده، به دید و بازدیدها ادامه میدادند.
سیزده بدر و پایان جشنهای نوروزی
سرانجام آخرین جشن از سلسلهجشنهای نوروزی، در روز سیزده فروردین انجام میشد: جشن سیزدهبدر. نام درست این جشن «سیزده به در» است. «در» مخفف «دره و دشت و دمن» بوده و این جشن، جشن تجدیدپیمان ایرانیان با طبیعت بود.
در روز سیزدهبدر تفریحات سنتی گوناگونی برگزار میشد. اما یکی از رسوم همهگیر این روز، «به آبِ رودخانه انداختنِ سبزههای سفرهٔ هفتسین» بود. این کار، به نوعی هدیهای نمادین، پیشکش به ایزدبانو آناهیتا، ایزد نگهبان آبها بود.
همچنین اگر در روز سیزدهبدر باران شروع به باریدن میگرفت، برای مردم بسیار خوشایند بود. چرا که عقیده نیاکان ما چنین بود که باران در روز سیزدهبدر، نشاندهنده این است که خشکسالی در سال جدید به وقوع نخواهد پیوست.
بد نیست اشاره کنیم که در تقویم ایران باستان، هر روز به نام یکی از ایزدان آریایی اختصاص داشت و روز سیزدهم ماه نیز مُزَیَّن به نام ایزد تیشتر (ایزد تیر) ایزد نگهبان و نگهدار باران بود. درواقع در «تیر روز از فروردین ماخ» (روز سیزدهم فروردین = سیزده بدر) مردم به طبیعت میرفتند تا با جشن و پایکوبی، از ایزد باران سال پربرکتی را طلب کنند.
نکته آخر این که، رسم دروغ سیزده که طی سالهای اخیر رواج یافته، یک رسم وارداتی و غیرایرانی است که در هیچیک از منابع باستانی بدان اشاره نشده است. در ایران باستان «دروغ» ناپسندترین گناه و یک جرم قضایی محسوب میشد و حتی به شوخی یا مصلحت نیز دروغگویی تشویق نمیگردد.