در خواب بودیم
که سیل آمد و خانه را بُرد
حاصل یک عمر تلاش و دوندگی و بیخوابی
بر آب رفت
با آب رفت…
و آرزوهای برادر و خواهرِ ترکمنم را بشُست و ببُرد…
کردستان به پاخاست
و دستهایش را از زیر آوارهایی که
از سیلیهای زلزله هنوز زخمی و خونین بود
بلند کرد
و بلوچها از جنوب
و تُرکها – این فرزندان رشید ستارخان – از غرب
و گیلکها و بختیاریها و اعراب
خراسانی و تهرانی و اصفهانی
شمالی و جنوبی
از چهارگوشهی ایرانزمین بهپاخاستند
و دستان خواهر ترکمنم را گرفتند
تا در مقابل دیدگان نامحرمان – لاشخورهای اجنبی و تجزیهطلبان متوهم –
به زمین نخورَد
این گربهی خسته و بیمار
تازیانه میخورَد
و تازیانه میخورَد
آری!
سالهاست که تازیانه میخورد
اما زمین نخواهد خورد
به کوریِ چشمانِ لاشخورها
ایرانِ ما
هرگز نخواهد مُرد…
بهمن انصاری
از کتاب کرگدنیسم
*) اینشعر در نوروز ۱۳۹۸، پس از حادثه سیل در ترکمنصحرا، در همدردی با هموطنان سیلزده در استان گلستان، سروده شد.