ناله کن شیرینِ من، فرهاد دیگر مُرده است
بیستون آوار شد… معشوقهات پژمرده است
گشته ایران داغدارِ آن دو چشمِ نیمهجان
ناله کن ای نازنین، مامِ وطن افسرده است
ناله کن ای هموطن، از داغِ مظلومانِ کُرد
گشته کرمانشاه ویران، ملّتی سرخورده است
داغدار است گیل و لُر، تُرک و بلوچ و مازنی
نیکبختی، شادمانی، از وطن خطخورده است
ذرّهذرّه آب شد از اشکِ شیرین، بیستون…
کولهبر در کوهها، فرهادها بر گُرده است
گشته حیران و پریشان، مردِ مسئولِ عزیز!
مردِ مسئولِ پریشان، پولهایش خُرده است!
سوزِ سنگینِ خـزان، تا استخوانها میرود
آرزوها را خزان، انگار با خود بُرده است…
بیصدای تیشهی فرهاد، خاموش است کـوه…
ناله کن شیرینِ من، فرهاد امشب مُرده است
بهمن انصاری
از کتاب کرگدنیسم
*) این غزل در سال ۱۳۹۶ و پس از زلزله کرمانشاه، در همدردی با هموطنان زلزلهزده در کرمانشاه، سروده شد.